باسمه تعالی

سروش فرهنگ از #ایمان و #امید می گوید؛

دکتر رضا زمانی

#شهید_مرتضی_آوینی از سردارانی بود که چشمه «ایمان» در او می جوشید و آب گوارای «امید» را به کام عاشقان و محبان انقلاب اسلامی می‌ریخت!...او زمانی که یگان موشکی ایران هیچ گونه موشکی نداشت و همه، فرمانده آن را مسخره می کردند، با معجزه ایمان و شهود امید در ناصیه همرزم شهیدش_ #سردار_طهرانی_مقدم نشانه های عزتمندی و افتخارآفرینی را می دید! و چه زیبا گفت :

«نیروی هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شمس امید دیگری است كه در آسمان مستضعفین و مظلومین عالم می‌درخشد.».....

سردار طهرانی در خط مقدم ایمان و امید بود!...آنچه دیروز سید مرتضی در جبین حاج حسن و نیروهای مومنش می دید، امروز به منصه ظهور رسیده و ابزار قدرت، اقتدار و عزت ایران اسلامی شده است.!سرداران شهید ما شاگردان ممتاز ولایت بودند و چه خوب نقش میدان و تاثیر آن بر دیپلماسی را فهمیده بودند!!....

امروز، انوار درک و نبوغ فهم ستارگان آسمان عشق و ولایت بر پهنه سرزمین پرگوهر ایران اسلامی می تابد و وسوسه های خناسان انفعال و تسلیم را در افق بلند تمدن نوین اسلامی به محاق می برد!درود خدا بر نیروهای مخلص خدا !درود خدا بر مومنان و امیدواران راه حق!

#شهید_مرتضی_آوینی

#شهید_حسن_طهرانی_مقدم

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و دوم خرداد ۱۴۰۲ساعت 17:18  توسط سروش  | 

باسمه تعالی

دکتر رضا زمانی

دل نوشته :
...تا کور شود هر آنکه نتواند دید!....در نظام ولایی، فرمانده، سرباز ولایت است در حفاظت و حراست از مرزهای دینی و سرزمینی! .....
در نظام ولایی، فرمانده، حاجی است! و دور کعبه ولایت، طواف ارادت و اطاعت می کند و سعی صفا و مروه اش، با هروله تسلیم و تعظیم است!
در نظام ولایی، فرمانده مکتب ساز است تا آنچه در بعد نظری است در کالبد عمل مجسم شود!....
در نظام ولایی فرمانده ، جبهه ساز است ، آن شخصیتی که از شرق تا غرب و شمال تا جنوب، بر مبنای حریت، انسانیت، شرافت و سر انگشت درایت، همه عاشقان و شیفتگان را به خط میکند!.......
در نظام ولایی ، فرمانده ، حاج قاسم است که
أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم است.و خون او همچون سید الشهدا همواره جاری و ساری است!

#به_وقت_حاج_قاسم

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و سوم شهریور ۱۴۰۱ساعت 21:17  توسط سروش  | 

                                              باسمه تعالی
                                                                        دکتر رضا زمانی
عاشقانه مهدوی؛
جواب سلام فرمانده


....جواب سلام #فرمانده به «سلام فرمانده» چه غوغایی کرده.!.... گویی طنین جواب سلام صاحب الزمان، زمین و زمان را به لرزه درآورده! .... الله اکبر!.... آن روز که #۳۱۳ نماد فرماندهان حضرتش را در #جمکران میزبانی کرده و سلام شان را شنیده، به اراده الهی و عنایت خاصه جنابشان، جواب سلام شان، خانه به خانه، کوچه به کوچه، شهر به شهر و استان به استان طنین انداز شده و امروز کشور به کشور و منطقه به منطقه، زبان به زبان، لهجه به لهجه ،.... پژواک صدایش انعکاس یافته!....
آقای ما مهربان است!.... رفیق و شفیق است!....حتماً قد کوتاه و دست کوچک دهه نودی هایش‌ را صادقانه دیده که عنایتی ویژه کرده!!.... حتماً اشک های دهه هشتادی هایش را خریده که عنایتی ویژه کرده!!....حتماً آه مظلومیت کودکان یمنی، بغضشان را ترکانده که طاقتشان طاق شده و عنایتی ویژه کرده!....حتماً داغیِ خون به ناحق ریخته کودکان افغانستانی بر قلب نازنینش گران افتاده، که عنایتی ویژه کرده!!......
امام ما، مهربان است! ...رفیق و شفیق است!...او منتظر است تا ما بیاییم!....حتماً ما نخواسته ایم که بیاییم!! وگر نه او منتظر است!.....او گفته، دعا کنید تا بیایم!.....حتماً دعا نکرده ایم!!....یک طرف امام منتظَر و طرف دیگر مأموم منتظِر!!.... او شوق آمدن دارد! .... حتماً ما منتظر نبوده ایم‌!!....او خواسته که علی بن مهزیارش باشیم، حاج قاسمش باشیم! ..... حتماً نبوده ایم و نشده ایم!!....او خواسته گناه نکنیم!......حتماً گناه کرده ایم!!....
امام ما مهربان است! ....رفیق شفیق است!....
اما راستی! ....چرا جواب سلام ما را نمی داده؟!...حتماً سلام ما از روی هوی بوده!! هوس بوده!! وگرنه نَفَس ما را می خریده!!...
اما راستی! چرا عهد ما را بی پاسخ گذاشته؟!...... حتماً عهد ما از روی هوی بوده، هوس بوده! و گرنه نَفَس ما را می خریده!!.....
امام ما امام مهربان است!..... رفیق و شفیق است!....ای عشق! ای جان!
دنیا بدون تو! چه بی معناست!!...
دنیا بدون تو زمستان سرد و بی روح است!!...وقتی تو باشی! دنیای ما بهار پر طراوت است!!....ما نسل جا مانده و غائب از وجود امام حاضر! ....
ای عشق! ای جان! بیا!....عهد می بندیم که یاورت باشیم! علی بن مهزیارت باشیم! اصلاً حاج قاسمت باشیم!....
ای عشق! ای جان! بابی انت و امی! حالا که به دهه نودی ها و نسل هزار و چهار صدی ها عنایت کرده ای، ما رو هم «ادرکنا»! .....
.....سلام فرمانده! مائیم، نسل جا مانده و درمانده! ....«والعصر» یا امام عصر که ما «لفی خسر» هستیم!.... شرمنده «عملوا الصالحات»!!....
شرمنده « وتواصوا بالحق و تواصوا الصبر»!!..

سلام فرمانده! ...مائیم جامانده و درمانده!!....سلام فرمانده! «ادرکنا»!

اللهم عجل لولیک الفرج

+ نوشته شده در  چهارشنبه یکم تیر ۱۴۰۱ساعت 17:44  توسط سروش  | 

                                                  باسمه تعالی
                                                                          دکتر رضا زمانی 
تحلیل روز :
پیش به سوی جامعه مهدوی


..... سلام بر مشتاقان معارف اهل بیتی علیهم السلام! .....سلام بر دل های آماده پذیرش انوار الهی! ...سلام بر دغدغه مندان انقلابی!.....
....شب نیمه شعبان، شب میلاد ابر مردی است که وارث آرزوها و اهداف تمام پیامبران و اولیا الله است!....
....نیمه شعبان میلاد آخرین معصومی است که عامل اجرای اراده الهی است! ....میلاد او یعنی تحقق آرزوها و اهدافی که هر انسان شریف و آزاده ای، مشتاق آن است؛!....
بشر همواره #عدالت جو، #عقل گرا #حق طلب ، #خیرخواه و #اخلاق مدار است!.زیرا این صفات حمیده در فطرت او نهادینه شده‌است!....

.....اما واقعیت این است که جوامع بشری امروزی از عدل، عقل، حق ،خیر و اخلاق نیکو به دور است!....راستی چرا؟!.....چرا آنقدر از این خوبی ها فاصله داریم؟! ....چرا عقلی که وجه تمایز ماست، تعطیل است؟! ...اگر فروشگاه عقل بازگشایی شود، چه کالاهایی را عرضه می کند؟!...چرا عدلی که همه انبیا به دنبال آن بوده اند، به حدی تنزل یافته که بشر امروزی، شتابان به سمت بی عدالتی و ظلم می رود؟!.....
.....چراها بسیارند و ما حتی وقت فکر کردن را از خود گرفته ایم!!.... البته دنیای غربی که امروزه، دنیای فکر و ذهن بشر را محاصره کرده ، خیلی از عقل دم می زند! از عدالت حقوق بشر ، آزادی و.....دم می زند! اما کو و کجاست؟! ...
....واقعیت آن است که آنچه می گوید نیست! غرب ، دنیا را مبهوت زرق و برق خود کرده و #سبک زندگی ویژه خود را به اهل دنیا، دیکته می کند! آنها دنیا را گروگان گرفته اند!....تمدن غربی، روزگاری با حملات نظامی و با تعرض به سرزمین های جغرافیایی، مردم را استعمار ، استثمار و استحمار می کرد!.... و امروز با حملات همه جانبه به سرزمین فکرها ، ذهن ها، عقیده ها و باورهای مردم، تلاش دارد تا سیطره و هژمون حاکمیتی خود را حفظ کند! و مهمات این جنگ های تحمیلی ، #رسانه ها هستند! اعم از رسانه های شنیداری و دیداری ، فضاهای مجازی و.....

عجب!...‌یک لحظه در خود فرو می رویم، می بینیم بله!....ما قافیه را به فرهنگ غربی باخته ایم!...غربی فکر می کنیم!....غربی لباس می پوشیم! و.......بعد از خود می پرسیم خب! غرب چه بدی دارد؟!.....سوال خوبی است!
بنابراین اولاً قبول داریم که افکار غربی، خیلی در ما نفوذ کرده و به اصطلاح غرب زده شده ایم!...اما مگر غرب چه بدی دارد؟! جواب ساده
سوال در عرایض ابتدایی کلام موجود است!؛

باسمه تعالی! انسان امروز در محاصره اندیشه های مادی _شیطانی غرب، اسیر است و این محاصره، عقل مداری ، عدالت خواهی ، حق طلبی و اخلاق گرایی آدمی را به اسارت گرفته است!.....و ما به چشم خویشتن، می بینیم که جانمان می رود! ...ما می بینیم که هر روز، از انسانیت فاصله می گیریم!....ما می بینیم که تن آدمی شریف است به ثروت و ظاهر او!....

.....و عجیب تر آنکه، انسان امروزی ، به دیکتاتوری اندیشه، رفتار و سبک زندگی #مدرنیته غربی، تن می دهد! بلکه شیفته می شود! و بالاتر از آن مبلغش می گردد! ....
الله اکبر! ....الله اکبر!.....
....این همه ظلم هست ، چون نقش مظلوم را پذیرفته ایم!!....
.....این همه تاریکی و جهالت هست، چون ندای عقل را در نطفه خفه کرده ایم!!...
.....این همه ناحقی و بی عدالتی هست، چون وجدان حق طلب و فطرت عدالت خواه را تعطیل کرده ایم! ...
.....این همه بی اخلاقی و وحشی گری هست، چون درهای خیر و برکت را بر خود بسته ایم!!....
.....یعنی، یک خود زنی تمام عیار!!.... بی خود نیست که بازار روان پریشی، کالاهای اضطراب و افسردگی، فراوان است!..
و چه شتابان، این مسیر باطل را طی می کنیم!
....عجب از این بشر پر مدعای آخر الزمانی!...
....عجب از این پیله ای که بشر امروزی دور خود می تند به امید پروانه نجات!....
.... زهی خیال باطل،! ....که حکایت ما سراب اندر سراب است! ....
....زهی خیال باطل که در بازار غفلت و تباهی ، سراغ متاع خوشبختی باشیم!....
.....زهی خیال باطل که در میکده شراب نجاست، کالای عرفان حقیقی بخریم!....
.....زهی خیال باطل که در دریای بیشعوری و نادانی ، ماهی معرفت شکار کنیم! ....

....سراب است، چه سرابی!!.....بس است!.‌‌... خواب، خیال و توهم بس است!...نزول، سقوط و قعود بس است!......اسارت، شقاوت و حقارت بس است!....

......ما ز بالا آمدیم و بالا می رویم! ....وقت بانگ قیام است! علمدار شو، فرمانده منتظر است!....
.....پیش به سوی کعبه عقل و عدل و حق! ....
......پیش به سوی فتح قله های عزت و شوکت و عظمت! ...
.....پیش به سوی میدان آزادی از بند جهل و ظلم و شر!.....
.....پیش به سوی بزرگراه سعادت دنیوی و اخروی! ....
.......پیش به سوی #«جامعه مهدوی»آرمان شهری که آدمیت به جان آدمی است ، عدل و عدالت آذین بندی جاودانه شهر است! عقل و درایت، عرضه لحظه به لحظه دارد! همه جا وفور اخلاق است و حق طلبی همه جا تابلو راهنما!....
چه زیباست جامعه ای که در آن ، #عقل فرمانرواست! #عدل حاکم است، #حق پادشاهی می کند و #اخلاق عطر معطر فضای جامعه است!
*.....پیش به سوی جامعه مهدوی!*

اللهم صل علی محمد و آل محمد
اللهم عجل لولیک الفرج! 

*#به_عشق_مهدی*
*#هواتو_دارم*

+ نوشته شده در  دوشنبه هشتم فروردین ۱۴۰۱ساعت 19:7  توسط سروش  | 

                                               باسمه تعالی
                                                                          دکتر رضا زمانی
تحلیل روز :
چند جمله، یک نکته!! : بغض یلدا

... بهانه شب #یلدا، یک دقیقه است!!.. اما فلسفه شب یلدا، یک یلدا حرف و زیبایی است! #صله رحم، فلسفه اساسی یلداست!.... با پاسداشت یلدا، می خواهیم بگوییم، زمستان آمد!... پس بهار هم خواهد آمد!.... اما!.... اما شب یلدا ، با همه آداب و سنت هایش، یک بغض غریبی برای بچه شیعه مُحبّ اهل بیت هم است!!.... بغض غربت غائب از نظر هم است! .... بهانه غیبت موعود صادق هم است!..... آری! شب یلدا، شب تفکر هم است!.....به بهانه یک دقیقه ، روزها زودتر، شب های یلدایی است!... شور و حال روزها، یلدایی است!... خرج و مخارج فراوان، یلدایی است!..... نمادها! یلدایی است.!....آری! شب یلدا، اصالت دارد.!.... اعتبار دارد!... فرهنگ ساز است!.... امید آفرین است!.... اما!... اما اجازه دهید که بگویم، نماد شب بی انصافی هم است!.... نماد شب غفلت و فراموشی هم است!... #بی انصافی، #غفلت # فراموشی!..
... بی انصافی، #سقیفه و کربلاء را ساخت!.... غفلت، بنیان ظلم و ظلمت را گذاشت!....و فراموشی، طغیان و عصیان را خلق کرد!....
آری!.... به بهانه یک دقیقه، چقدر انتظار می کشیم!.... چقدر توجه می کنیم!..... چقدر مهیا می شویم‌!
.... اما!... اما ، برای ظهور خورشید عالم تاب، چقدر انتظار کشیده ایم!؟!... چقدر توجه کرده ایم،!؟؟؟ چقدر مهیا گشته ایم؟!....آری! چقدر این بُغض فروخفته، حجیم است!... چقدر این بی انصافی رنگ پریده، عمیق است!.... چقدر این فراموشی خودساخته، غلیظ است!....می دانیم که فلسفه شب یلدا، صله رحم است!... اما، آیا می دانیم، مصداق اتمّ صله رحم امام زمان (عج) است؟!!.... شب یلدا، شب محوریت فال حافظ است!....کاشکی شب محوریت راز قائم هم بود!.... *بهانه ها، فلسفه زندگی می آفرینند! اما فلسفه مهدوی، بهانه ها را نیافریده اند!!... *شاید* یلدا، از پیله *کاشکی* خارج شود!... و سپس به مرز *قطعا* برسد!!.... قطعا او خواهد آمد!... بهانه یک دقیقه ، بلندترین شب سال را می آفریند!!.... پس قطعا، بهانه یک نکته، می تواند، بلندترین مفهوم سال را بیافریند.!....راستی!
*چرا یک دقیقه، تحول آورده!!*

*اما سال ها، تحول نیاورده؟؟*

*.. *اگر یلدا، خبر از آمدن تفکر، توجه، انصاف و خودآگاهی باشد، قطعا بهار ظهور هم خواهد آمد!!....*

+ نوشته شده در  جمعه سوم دی ۱۴۰۰ساعت 18:49  توسط سروش  | 

                                        بسم الله الرحمن الرحیم!

                                                                        دکتر رضا زمانی 

#قدم معرفت

..... مسجد مالامال از جمعیت بود! و عده ای بیرون از فضای مسجد، محروم از ورود!.... سخنران معروف، گوشه ای نشسته بود تا مراسم شروع شود،... آنگاه، بابای مسجد، با صدای بلندی، بانگ برآورد:، به نام نامی قائم آل محمد، *هر که، هر جا نشسته "قدمی به جلو" بردارد!*... جماعت ایستاده، صلوات گویان، رو به جلو حرکت کردند!.... دقایقی بعد، خطیب مجلس، خلاف معمول در پلکان اول منبر نشست!... بسم الله الرحمن الرحیم!.... و بعد از مکثی کوتاه، گفت : والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته!... خطیب مشهور بعد از این حرکت عجیب، بلند شد!... خواست که حرکت کند،... میان مردم، ولوله ای شد!.... موضوع چیست؟!!.... لحظاتی بعد، سخنران ایستاده رو به حضار گفت : من تمام حرف ها و سخنانم، برای شما این بود که *هر که، هر جا هست، قدمی رو به جلو بردارد!* این هدف من و امثال من واعظ و سخنران است تا مردم رو به جلو حرکت کنند! و لو به قدمی!!... و این بابای مسجد، همه را یک جا، در یک جمله گفت!......
.... و اما حکايت من، تو، او، ما، شما و ایشان!،... همگی، نسبت به امام زمان ارواحنا له الفداء همین است!!.... همگی، هر جا و هر که هستیم، قدمی رو به او برداریم!... *#قدم همراهی!! نصرت امام زمان، نیازمند قدم همراهی است و اول قدم، درک عظمت وجودی او است!....* وقتی در درک و فهم او، مغفول و مسحوریم!.... اصولا قدمی بر نمی داریم!.. یا به عبارتی، قدم های دیگر، قدم همراهی نیست!... *قدم اول #قدم معرفت است!* دیدگاه کلامی و اعتقادی بحث از #مهدویت، از چنان جایگاهی برخوردار است که می توان آن را #استوارترین ستون دین دانسته به طوری که حتی توحید که اولین اصل از اصول اسلام است، باید از منظر امامت مورد بررسی قرار گیرد. موحّد واقعی کسی است که خداشناسی را از طریق اهل بیت علیهم السلام بیاموزد، و *امروزه بزرگترین مشعل دار توحید و رساترین فریاد یکتاپرستی دست و زبان امام زمان حجة بن الحسن علیهماالسلام است.*..... عجب!.. پس فهم توحید اعلی هم، در معرفت امام پیچیده شده!!....واقعیت آن است که، اصولا متوجه امام زمان نیستیم!.... یعنی متوجه اصل وجودی این گوهر تک دانه بی نظیر نیستیم!... زندگی های ما، بی حضور او قوام می گیرد!..... مگر می گیرد؟!......افکار ما بی وجود او دوام می یابد!.... مگر می یابد؟!.....و اما، عده ای از ما، به #مرحله توجه رسیده ایم! ...اما متوجه اهمیت معرفت درست از امام زمان و فلسفه غیبت و... نیستیم !.... در هاله ای از ابهام فکری و اکراه رفتاری، گرفتار آمده ایم!.... آنجا که اصل توجه نیست، امام نیست!..... اینجا که اصل معرفت نیست، امام چیست!... پس غالب جماعت، در دریای هستی و چیستی او غرق شده اند.!.... 
عمریست که از حضور او جا ماندیم / در غربت سرد خویش تنها ماندیم.! 
او منتظر است تا که ما برگردیم / ماییم که در غیبت کبری ماندیم!!... 
بی توجهی و بی معرفتی ما، ظلمت آفرین است!.... بیچاره ما!. که روز روشن، چراغ به دست، دنبال نجاتیم!... غافلیم که منجی چیست و کیست؟!.... و اما عده ای هم که از پله توجه و معرفت بالا رفته و می روند، اما....در پله غفلت و رخوت، درجا می زنند.!.... این دسته، به بام آسمان جاودانگی و نجات، چشم دوخته اند! و در پس شب سیاه طولانی، سحر را می جویند؟! اما...مگر می شود؟! .....چه باید کرد؟!... اندک اندک، وقت تنگ می شود !! و دل ما هم سنگ!... هر مرحله که باشیم عذاب است!... عذاب در عذاب!!.. مگر یتیم پدر، از گرمای حضورش احساس دارد!!!... مگر محروم حضور، از فحوای وجودش، الزام دارد!!!... مگر مقهور وجود، به بلندای نگاهش، اصرار دارد!!..... نمی دانیم که نمی دانیم!!... بس نیست این همه حجم ندانستن؟!.... وقت خارج شدن از پیله نادانی نیست!؟..... روزگاری حسین، اباعبد الله که راه افتاد و رفت، خیلی ها جا ماندند!.... او امام بود، خود فهم و معرفت بود! فرمود:" من می روم!!.... یعنی همه فهم و معرفت به راه افتاده تا روشنایی بخش همه جا و همه کس شود!.... صدای کاروانش، ندای غربتش، دعوت آشکارش، دعای عرفه اش، ناتمامی حجَّش،..... همگی می گفت #من می روم!! تو هم بیا! هر جا هستی، هر که هستی! بیا!.... امام زمانه، آن وقت، و آنجا گفت!!... اما او امام است... برای این وقت و اینجا هم گفت!..... عده کثیری نرفتند!.... از هر جماعتی که بودند، نرفتند!!!... و شد آنچه شد!.... و درست امروز، هنوز هم، همان صدا، همان ندا،..... می گوید بیا!..... قدم اولِ حرکت، معرفت است! معرفت، توجه می آورد، وقتی به قله انسانیت و شعور متمرکز شویم، زهیر می شویم،! وهب نصرانی می شویم!، حر می شویم!.... کربلایی می شویم! *هر که، هر جا هست، قدمی رو به جلو بر دارد.!*
بیائید به نیت برکت و عنایت حضرتش، قدم معرفتی برداریم تا همواره متوجه او باشیم و هر لحظه بر معرفتمان بیافزاییم.!.... او خود #ساسه العباد است! و ما دنبال سیاست ورزی!.... مگر سیاست بدون او می شود؟!!....بعد از معرفت و توجه همواره، #یقین انتظار شکل می گیرد! *افضل العباده انتظار الفرج **...آن وقت، غروب انتظار سر می شود!!..
... ای حسن تعلیل جهان! رخساره بگشا! نمایان شو!....من و تو که یک قدم رو به جلو برداریم، جلودار خود، مشتاق تر است! منتظر تر است!..... یا صاحب الزمان! بی تو، فرجی نیست.! فرج تو، فرج ماست! تو  که بیایی، آرامش بر ظرف زمان، طلاکوب می شود!...
...... روز از نو، روزی از نو! 
..... پس برخیزید ! از چه نشسته اید هنوز ! قائم منتظر قیام، شمشیر عدالتش در نیام!... ای صاحبان نفوس! تا کی قصد جلوس؟!!.... مهمان ویژه، قصد آمدن کرده!.... میزبانان، منتظرانند! منتظران، آماده باشید!
...... بر چهره پر ز نور مهدی صلوات / 
بر جان و دل صبور مهدی صلوات! 

تا امر فرج شود مهیا بفرست  / 
بهر فرج و ظهور مهدی صلوات!
... با یا علی! *هر که، هر جا هست، یک قدم رو به جلو بردارد!* 

اللهم عجل لولیک الفرج

 

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و هفتم مهر ۱۴۰۰ساعت 16:58  توسط سروش  | 

                                         بسم الله الرحمن الرحیم
*#روضه مصباح در شب شهادت ابا المهدی امام العسکری (علیه السلام)*: 

دکتر رضا زمانی 

*السلام علیک یا ابا صالح المهدی (عج)*
...... شب جمعه و شب زیارتی سید الشهداء، ابا عبدالله الحسین (ع)، شب شهادت ابا المهدی امام العسکری علیه السلام.،....شب اشک و ماتم!.... شب بغض که نه!! شب ترکیدن بغض مظلومیت!.....
..... امشب صاحب این محفل و مجلس، امام زمان؛ #حجة بن الحسن هستند! . 
....  امشب برای عرض تسلیت، عرض می کنیم. *یا بقیة الله، آجرک الله!* ... 
چه کردند با پدر بزرگوارتان، امام حسن!!؟
......ساعات آخر عمر، امام حسن عسکری علیه السلام رو به غلامش عقید کرد و فرمود: به آن حجره برو، کودکی را می بینی که در پشت پرده به سجده افتاده است، او را نزد من بیاور. غلام به آنجا که رفت، ماه شب چهاردهم را دید که به سجده افتاده!! .... او را متوجه امر پدر کرد!.. نزد پدر آمد. وقتی نگاه امام حسن عسکری به چهره ی نورانی امام زمان افتاد، گریه کرد و فرمود: یا سَیِّدَ اَهْل ِ بَیْتِهِ إسْقِنِی الْمَاءَ فَاِنّی ذاهِبٌ اِلی رَبّی؛..
ای سرور اهل خانه ام! ، به من آب بیاشام همانا من به سوی پروردگارم می روم (شهادتم نزدیک است! )

.... و در حالی که دست های امام عسکری از شدت مسمومیت می لرزید، حضرت ولی عصر(عج) با دست های مبارک خود، آب در دهان مبارک پدر می ریخت.....و بر چشم، اشک یتیمی.......! 
....... یابن الحسن! شما پدر دیده اید و یتیم شدید!!... و اما ما محبین و عاشقانتان، از بدو تولد، یتیم دیدار حضرتتان بوده ایم!.... شما دست محبت پدر را دیده اید و ما از بدو تولد، در حسرت محبت حضرتتان، ماتم زده ایم!...
...... یابن الحسن! ما یتیم دیدار حضور قلبیم!.... محروم از محبت معرفت و حکمتیم!....
*...... *آقا جان! امشب! شب روضه ما هم است!!* شما در غم از دست دادن پدر بزرگوارتان و ما در غم از دست دادن دیدار روی تان!.... 
*یابن الحسن! امشب شب روضه ما هم است! ** که گرد یتیمی مان خیلی کهنه شده! غبار محرومیت دیدار پدر، پیرمان کرده!... چراغ های امیدمان دارند کم سو می شوند!..... 
یابن الحسن! جان عالم به فدایتان!  امشب، شب ترکیدن بغض حال ماست! ما یک جان و یک حال بیشتر نداریم!، جان و حالمان فدای حال شما، که از دست افکار و اعمال ما رنجور است!... آقا جان! نگذارید این بغض فرو خورده را بیشتر باز کنیم!..... ما محبین شما، پایان یک مصیبت و عزا، به کربلا می رویم و از غربت و مظلومیت و ظلم روا شده بر اباعبدالله و همراهانشان می گوییم!... از دل عمه جانتان خانم زینب کبری می گویم! و.... اما امشب می خواهیم جسارت کنیم و در محضر شما، شب شهادت پدر بزرگوار شما و شب زیارتی سید الشهداء، آخر روضه مان از غربت و مظلومیت و ظلم روا شده بر خودمان بگوییم!!! آقا جان! شما اهل البیت، از نسل آفتابید! شما مظلومان مقتدرید! اما.. اما ما تاریکیم! و بی بهره از نعمت حضور!..... ما مظلومان منفک از خورشید معرفت ظهور امامیم!
... پرچم کربلا بالاست!...
 اما... اما ما یتیمان، منتظر پرچمدارمان هستیم!.... ظلم انبوه شده!.... ظلم در ظلم! ظلم استکبار بیرونی بر گُرده مستضعفان و محرومان عالم از یک طرف و ظلم استکبار درونی ما که بر گُرده روحمان سلطه افکنده!. ازطرف دیگر! ...* 
..... در این ماتمکده دل و دنیای مان، دوری حضور شما و دوری حضور ما، ما را دورتر و دورتر کرده!.... صبر عمه جانتان در مصیبت کربلا، از جنس علم و نور بود اما صبر ما!؟...صبر ما از جنس جهل و ظلمت است... فریاد #امان از دل زینب! از سرزمین کربلا و زمان عاشورا، تا سرزمین ما و زمان ما رسیده!...کوفیان زمان، داغ بی وفایی بر پیشانی زدند.... اما ما هم هنوز کوفیان زمانه ایم! و این داغ بر پیشانی ما هم رواست!.... رخت تزویر و بی بصیرتی که مردم زمان ابا عبد الله بر تن کرده بودند، مردم زمانه امروز هم، هنوز  بر تن دارند.!!.....
*یا بن الحسن! یا بقیه الله الاعظم!...... ما گرفتار دست جهالت خود شده ایم! بیش از آنکه دنیای بیرونمان از ظلم و جور پُر شود، درونمان "مُلئت ظلما و جورا" شده است!!...* حال ما، حال یک غریب غریق است!! ... آقا جان! امشب که در سوگ پدر، خون گریه می کنید، برای حال نزار ما گریه کنید و ما را دعا کنید..... 
*آقا جان! امشب شب روضه ما هم است.!!.....**
*یابن الحسن! جنس مظلومیت و غربت شما، متفاوت است! شما که منتظَر ما نشسته اید!..... راستش! هنوز که از ما بخاری متصاعد نمی شود!....مدتهاست که شما منتظرید!....مدتهاست که شما منتظرید تا شاید دست ما، دست ها شود!.... فکر ما فکرها شود! ..... و من ها ما!.... اما هنوز اندر خم یک کوچه ایم! و گرفتار خرافات تفرقه و اسیر شیطان من!..... و این همان جنس مظلومیت شماست!..... ما را به یتیمی مان ببخشایید!....  ما خود کرده بی تدبیریم!..... ما را به کودکی مان ببخشایید!.....
*یابن الحسن! یا ابا صالح! امشب شب روضه ما هم است!*...امید ما ندای وا اسلاماه! و وا محبیناه! شماست که کارگر افتد.! تا از عنایت خاصه شما، ما آماده شما شویم!.....
*.....آقا جان! امشب شب روضه ما هم است!..*
یا بن الحسن! آن شب شهادت که پدر بزرگوارتان، شما را سرور خانه خطاب کردند و دم شهادت، جرعه آبی از شما طلب کردند، ما هم عرضه می داریم:
یا بقیه الله! شما صاحب خانه دین و دنیا و دل های ما هستید!... جرعه ای آب معرفت و بصیرت و اراده هم بر ما بنوشانید تا به مقام یقین شهادت ظهور شما برسیم!*
*.....آقا جان! امشب شب روضه ما هم است.!....*

*اللهم صل علی محمد و آل محمد*
*اللهم عجل لولیک الفرج*

+ نوشته شده در  جمعه بیست و سوم مهر ۱۴۰۰ساعت 12:27  توسط سروش  | 

*بسم الله الرحمن الرحیم!*
*بسم الله القاصم الجبارین!*
*بسم رب الشهدا و الصدیقین!*
 
*دل نوشته مهدوی : #ما ملت امام حسینیم!*

خداوند اراده کرده تا ملت ایران را پیروز ببیند (امام خامنه ای) 
.... ‏ما به تاریخ ثابت می کنیم، که
ندای *#"هل من ناصر ینصرنی"* امام حسین را امروز در حق پسر فاطمه به منصه ظهور می رسانیم!. 
.... ما به تاریخ ثابت می کنیم که دعای *"#«أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ»*  امام زمان را با اراده خدا، به منصه ظهور می رسانیم! و او، زمین را با کمک ملت ما، از عدل و داد پر خواهد کرد!
... ما به تاریخ ثابت می کنیم  که در این دنیای طاغوتی، حاکمیت الله و رسول و اولو الامر را به حکم آیه اطاعت (اولی الامر)
*#" يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ"*... را به منصه ظهور می رسانیم! 
... ما به تاریخ ثابت می کنیم که به حکم *" #إِنَّ رَبَّكَ لَبِالمِرصادِ"* در کمین دشمنان دین و دیانت (طاغوتیان ) می نشینیم و تا نابودی کفر و ظلم از پا نمی ایستیم تا ظهور موعودش را به منصه ظهور برسانیم! 
... ما به تاریخ  ثابت می کنیم که برای تحقق اراده الهی به حکم *#"لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَلَو كَرِهَ المُشرِكونَ"* از پا نمی ایستیم تا در رکاب مهدی صاحب الزمان، برتری دین مبین اسلام را بر کل دنیا به منصه ظهور برسانیم.! 
... ما به تاریخ ثابت می کنیم که به حکم *# "إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُونَ"* منتقم خون حاج قاسمیم! و با ظهور اباصالح، در کنار صاحب الامر، انتقام خون به ناحق ریختگان را به منصه ظهور می رسانیم! 

*ای شهیدان خدایی!* 
*... ما خود را مدیون خون شما می دانیم  که در خون خود غلطیدید تا ما بمانیم! ماندنی که در آن شرط بقاء مسیر مقدس مقدّر است!... تا به رخ جهانیان بکشیم، شکوه انقلابمان را‎!*
*.... پروردگارا، به تو محتاجیم! تا ندای "هل من ناصر ینصرنی" مهدی زمان را لبیک گوییم!*

*اللهم عجل لولیک الفرج*

                                    دکتر رضا زمانی 

 

+ نوشته شده در  جمعه نوزدهم شهریور ۱۴۰۰ساعت 21:19  توسط سروش  | 

                                           باسمه تعالی

                                                                دکتر رضا زمانی 
دل نوشته مهدوی :غروب باورها! 

.... غروب روز جمعه بود و غروب سیزده بدر. جماعتی که در باغ بودند همگی منتظر آش پسان مجلس ! وقت اذان شد. من و چند نفری از پیرمردها و پیر زنها، به سمت نماز اول وقت رفتیم!... گویا برای مابقی، علیرغم اعتقاد به نماز و دین (عموما) اهمیتی نداشت.!!... مشغول بازی و گوش دادن موسیقی و....! طبق معمول بعد از نماز، به رسم  اعتقاد گفتم *اللهم عجل لولیک الفرج *.... لحظه ای خاموش شدم! خدایا! چطور قرار است صاحب الامر بیاید، در صورتی که  حتی عموم مردم معتقد هم باور ها و اعتقادات عجیب و غریبی درباره امام زمانشان دارند؟!..... ذهنم درگیر این جملات و امثالها بود!.... بعد از خوردن آش، همگی دور هم جمع بودند،.. گفتم شرائط مناسب است برای بیان اعتقادات آن جمع نسبت به امام زمان
..... سوالم این بود، آیا امام زمان هست؟! اگر هست، آیا قرار است بیاید؟! چه زمانی و با وجود چه شرائطی می آید؟!... از ابتدا سعی کردم وارد بحث نشوم،!! فقط شنیدن نظرات جمعی که احساس می کردم معتقدند، برایم جالب و چالشی بود!
... جوابها جالب، حیرت آور! و در عین حال تاسف بار هم بود!!. عده ای به وجودش تشکیک کردند! عده ای گفتند ممکن است بیاید!! یا شاید خدا فرد دیگری را بیاورد!! عده ای گفتند مردم نقشی در آمدنش ندارند! برخی معتقد بودند هیچ چیزی در این زمینه نمی دانند!! بعضی دیگر می گفتند خدا هر وقت بخواهد او را می آورد! با این تعبیر که ما  سر از کار خدا در نمی آوریم! برخی تشکیک می کردند که به ما گفته اند هست! اما ما که چیزی از بودنش حس نمی کنیم!! یکی دو نفری معتقد بودند عقیده هر کسی درباره امام زمان محترم است و ما نمی خواهیم عقیده دیگران را بشنویم... و مجلس را ترک کردند!..... خلاصه! کلی توضیح دادم که شما نظرات خودتان ر! بیان کنید  و کاری به جامعه و مسوولین و اوضاع اقتصادی نداشته باشید! عقل را قاضی کنید و به این سوالات از منظر خودتان جوابگو باشید..! 
... حین پرسش متوجه شدم، خیلی ها همان جا به فکر فرو رفته اند! از جوابهایشان مشخص بود که همین آن دارند درباره امام زمانشان فکر می کنند.!!! در پایان سوال من از جمع، اصرار جمع درباره نظر حقیر بود. اندکی مقاومت کردم تا اشتیاق جمع را بسنجم! .... تنور داغ شده بود و آماده! اما حواسم بود که این آتش و این ظرفیت، برای چند جمله نانی بیشتر مناسب نیست!!... گفتم آنچه می باید قَلّ و دل ّ! احساس عمومی این بود که کلام موثر واقع شده بود.... اما بغض غریبی پشت لحظه های خداحافظی من از جمع وجود داشت .!.... آخر چقدر مظلومیت و غربت!... چقدر محرومیت!!... من حقیر سراپا تقصیر، تحمل این همه بی توجهی که نوعی بی احترامی است را نداشتم! گاهی امواج  صدایم بالا می رفت! گاهی غیض می کردم!... حال.. چه بگویم؟!!... بگویم امان از دل مولا!! امان از غربت مولی!.... انبوه بغض فرو خورده مولی را کسی می فهمد؟!...
آقا جان! چه بسیارند  معتقدان و شیعیان و دوستدارانت که در هستی و مرتبه وجودیت، تشکیک می کنند!... چه بسیارند، شیعیانی که در زیر بیرق جدت امام حسین سینه می زنند و نذری می دهند،یعنی امر به معروف می کنند! اما... اما... نهی از منکرشان  آمدن توست!!
... چه بسیارند معتقدانی که سودی در آمدنت نمی بینند!!... چه پر تعدادند پیروانی که باور دارند در آمدنت نقشی ندارند و در واقع، خدا را مقصر نیامدنت می دانند!... چه پر شمارند معتقدانی که نماز می خوانند و هیچ حسی به تو ندارند و اصولا تو در برنامه ها، آرزوها و دعاهایشان جایگاهی نداری!!... چه......
مهدی جان! ای مولی من! بابی انت و امی!... پهنای این مظلومیت و محجوریتت تا کجاست؟!.... نادانی و غفلت این جماعت معتقد و شیعه تا چه حدی است؟!... مولی من! صحبت از خودی هاست!! آنان که نمازگزارند و معتقد و محب و دوستدار اهل بیت!! صحبت از افکار و رفتار و عمل بیخودی خودی ها است!! تکلیف نخودی ها و نا خودی ها به کنار!!... چه زیبا فرمود سید الشهدا که،  دین لقلقه  زبان مردم است! . بنی آدم شده بنی عادت! و در تاسیسش درجا زده!! الحق که الناس عبید الدنیا هستند.!! 
... در عصری که دینداری، متاع نایاب و عتیقه ای است! و تفکر، کالایی است که خط تولیدش تعطیل شده!!...در عصری که  مردم مشغول لهو و لعب اند  و وقت تحقیق و جستجوی حقیقت را مطالبه نمی کنند،... در عصری که صدای موسیقی شیطانی و بی محتوا، قدرت تمرکز را از آدمیان ربوده....در عصری  که ملاک ارزش، پول و ثروت است!... در عصری  که اصالت شهوت پرستی  و دنیا گرایی مد شده و.....  آقا جان! عصر ظهور نیست؟!..... کار، کار خودتان است! وقت آن است تا دست نوازش عقل تو بر سرها کشیده شود تا خط تولید این متاع بکار افتد!!..... کار، کار خودتان است!... بیا و این غروب باورها را به ساحل طلوع فهم و درک برسان!... آقا داریم پیر می شویم!!... بغض پشت بغض، سبب غمباد دائمی شده!... صدایمان گرفته...! ، ای حجت حق! ، حجتمان ضعیف گشته!
..ای مظهر امید! چراغ امیدمان کم سو شده!.... ای حضرت نور! ظلمت تاریکی را فراگیر شده .... باید که بیایی!.. کار، کار خودتان است.... 
...باید که بیایی! ما خسته شدیم از شاید!!..... 
         *اللهم عجل لولیک الفرج!*
              یا مهدی ادرکنی!

+ نوشته شده در  شنبه چهاردهم فروردین ۱۴۰۰ساعت 9:31  توسط سروش  | 

                                                 باسمه تعالی 

                                                                    دکتر رضا زمانی 

دل نوشته مهدوی
.... حس غریبی هست! تولد مرد تاریخ!.... مانده ام در تولدش باید جشن گرفت یا عزا!؟!!
... چون تنها امام حی است...
.... چون غریب هاشمی اکنون اوست.. َ!!
.... باید.. باید بیاید... دیگر خسته شدم از شاید....
.... ای قرار عالم، پای قراریم، حالا با عطر تو هم‎نفس بهاریم./
کسی است که شبیه هیچ کس دیگر. نبوده و نیست، تمام خوبی هاست، پاک/ است، روشن، صادق و عدالت گسترست.
مهرش در دل های مان و نامش جاری بر لبهای ماست، نامی که زیبا ترین نام جهان است او مهدی (عج)، و شایسته ترین سرور تمام عالمیان است.
.... باید که بیاید... خسته شدم از شاید!
آری! . ما باید که بیاییم! او را باید آورد!
.....آقا که بیاید، عقل دلربایی می کند، عشق در کنار عقل رکاب می زند....
می خواهم بگویم، گویا آقا می فرماید، بس است حرافی!! بس است قلم زنی! راست می گویی قلمه بزن!!!
.... زمین شرمسار از نبود سرباز است!!! ☹️☹️
.. چه کنم! قلم به زبان نگارش نمی‌آید...!
.... حس غریبی هست! تولد مرد تاریخ!.... مانده ام در تولدش باید جشن گرفت یا عزا!؟!!
... می گوید تا منتظر نباشی اتفاقی نمی افتد!
... می گوید منتظر بودن رو یاد بگیر تا میلاد نور شود!.... او حضرت نور است!.... مظهر امید است امید واقعی. چون او حتما آمدنی است....
.... شاید این سرّ داستان امشب است در اندک وصفی از امام همیشه حاضر اما از نظرها غائب...!!!
... ترسم این نیست که، نبینمش!! ترسم از آن است که، نشناسمش!!
چه بسا بیاید و من نیایم!! ....
این است سر داستان.....
سرّی که سَر است! اصرار بر اسرار صاحب العصر!....
نیاز این امام، آگاهی بخشی است! تقدیر ظهورش، به دست من و تو است.
.... دیگر، دلِ تنگ و کوچک، بکار آقا نمی آید!!
آقا پای کارِ دل گنده می خواد.! مرد عمل و راه عملی!

آقا دست به کار شده!.. نسخه عملی می دهد.!.... باید معالجه شویم! دیگر مسکن کافیست.!
... باید با کمک هم، جامعه مومنانه منتظرانه بسازیم تا زمینه ساز ظهور شویم.
.... آقا اشاره می کند نه!! از احساس بکاه از عقل بخواه.....
.... کجایی ای ربیع الأنام و نضره الأیام!
... بیا که دیگر طاقتی نیست، بیا.
به امید ظهورت، ای همیشه حاضر …
..... تا که قبول افتد و چه در نظر آید....!!

+ نوشته شده در  چهارشنبه یازدهم فروردین ۱۴۰۰ساعت 6:13  توسط سروش  | 

                                                         باسمه تعالی

                                                                                         دکتر رضا زمانی

حال دلمان خوش نیست.!

... حالمان خوش نیست!. نه اینکه ناخوشی جسمی باشد، نه ! حال دلمان خوش نیست !! نمی دانم ! شاید از لوسی باشد. شاید از مهربانی زیاد و لطف زیاد باشد ! اهل بیت را می گویم !! آنها صاحبدلند. از بس که مهربونند و با رحم و مروت، آدم لوس میشه !! صد البته که مهربونی اونا با ما آدم معمولی ها فرق داره ! اونا با مهربونیشون، با حرفاشون، با رفتارشون، با تنبیهاتشون، با.... آدم ها رو می سازند. اونا قوانین خدا رو مو به مو در باره آدم ها اجرا می کنند. گویا اونا تحت نظر دستگاه الهی، کارگزار امتحانات الهی اند. همان قدری که با خدا میشه راحت حرف زد، با اونا هم همین طور ! با اونا هم میشه راحت ارتباط برقرار کرد. آخه هیچ وقت بدهکار کسی نمی شن. اونا واسطه فیضند، هریک مظهر صفات جلالیه و جمالیه خدا هستند. در عبودیت و بندگی سرامدند. در جود و کرم یگانه اند، در علم و عمل بی نظیرند.در..... آنها موجوداتی، آسمانی اند که ماموریت یافتند تا بر زمین هبوط کنند. آنها مصداق بارز و اتم خلیفه الله بر کره انسانی اند. آنها آمده اند تا ما آدم معمولی ها را بالا ببرند.خدایی که خود نور است ، در قرآن سراسر نور، در سوره نور، آیه نور، از اینها می گوید. « اللهُ نور السَّماواتِ و الاَرض مَثَلُ نوره کَمِشکاهِ فیها مِصباحُ المِصباحُ فی زُجاجه الزُجاجه کَاَنَّها کَوکَبٌ دُرّیٌّ یوقَدُ مِن شَجَرهِ مبارکَهِ زیتونهِ لاشرقیه و لا غربیه یَکادُ زیتُها یُضی ءُ  وَلو لَم تَمسَسهُ نارُ نورُ علی نورِ یَهدی اللهُ لِنوره مَن یَشاءُ و یَضربُ اللهُ الاَمثال لِلنّاس و الله بکل شی ء عَلیم.»  …نور علی نور ! اما اینجا در فهم کنه این ذات، با پیچیدگی مواجه می شویم !.. آنها سهل و ممتنع هستند !!..  نورند و شفاف. اما ما ظلمت زده ایم. ما تاریکیم و طاقت این همه نور نداریم !!.عده ای از ما آدم معمولی ها هم خواستند، با فوت ! " این نور را خاموش کنند." چه نادان ! چه بیچاره ! ما کجاییم.؟! چه نادان ! این نادانی از جنس ظلمت ماست !. از رنگ بی خدایی ماست ! از ریشه بی عنایتی ماست ! ما کجاییم ؟! این آیه عجیبی است ! کاشکی روزی، تو سالی، تو کتابی، تو مقطعی این آیه رو تفسیر می کردنند، در کنار معرفت افزایی برای درک وجودی اهل بیت.! کاشکی.!!...

.... حال دلمان خوش نیست.! می پرسید چرا ؟! ما آدم معمولی ها، وقتی آنچه می خواهیم و برایش دعا می کنیم، انجام نشود، دلگیر می شویم ! ظرف وجودی نداریم! سعه صدر نداریم.! اصحاب سردی و گرمی یک لحظه ای هستیم !!.ما را با حکمت و رفتار حکیمانه چکار؟؟!! خودخواهیم! خودمحوریم! کسب درجات و مراتب عالیه فقط لقلقه زبانمان است.!! کما اینکه نماز می خوانیم ولی دیندار نیستیم!!! ذکر می گوییم اما متذکر نمی شود ! قلبمان را می گویم.!! ما به جای تمرین اخلاص و عبودیت، مشق حرص دنیایی می کنیم.!! وا مصیبتاه ! وا اهل بیتاه ! نمی دانم ! شاید از لوسی ما آدم معمولی هاست !. آنقدر آن مهربان خالق، آن دلسوز آفریننده، آن بی نهایت....  نعماتش را بر ما ارزانی داشته، که نازک نارنجی شده ایم. می خواهیم هر چه اراده ملوکانه نفس ما طلبید، کن فیکونی، مستجاب گردد و شرفیابمان شود.!! عجب پادشاهی ساخته ایم که بر ظرفیت وجودی مان حکمرانی می کند.! کم مانده بگوید انا ربکم الاعلی!! به تنهایی فراعنه و نمرودیان را عقب رانده ایم.!! عجب مسلک و مرامی پیشه کرده ایم. ظلمات فوق ظلمات!! دینداری بدون دین !!! عبادت بدون عبادت!! نماز بدون نماز !!!...  هیچ بدون هیچ !!! ما کجاییم؟! آیا وقت آن نرسیده تا قلب هایمان از حد صنوبری اش فراتر رود، به مرحله فوائد رسد. شود منبع اسرار و معرفت الهی و اهل بیتی؟! *الم یان للذین آمنوا آن تخشع قلوبهم *( حدید/16) آنها که ترسیدند و لرزیدند به صاحبدلان رسیدند و خود صاحبدل شدند.

حال دلمان خوش نیست! نمی دانم شاید از کوچکی مان باشد آخر در کوچکی، بزرگی را به ما نیاموختند.!! وقتی به ما نماز می آموختند، نگفتند چرا ابتدای نماز می گوییم " الله اکبر " چرا نمی گوییم  الله الرحیم، الله الرحمان.؟؟! آخر فطرت ما در پی بزرگی بود و درک بزرگی. حتی خدای بزرگ هم می گفت بگو اکبر، اما ما فقط، در لقلقه زبانمان، آموختم اکبر، گفتم الله اکبر. اما او اصغر بود در ظرف وجودیمان.! نه فهمانیده شدیم و نه فهمیدیم !! بزرگیش را ندیدیم تا بزرگی خودمان را حس کنیم.!! اما او از همان اول می خواست ما بزرگ باشیم در فطرت ما خلیفه الله، این بزرگی را گذاشت و دیگران و من، دانسته و نادانسته، از خودمان دزدیدند و دزدیدیم .!! آن وقت، من و تو شدیم *کالانعام بل هم اضل *الله اکبر .! ما کجاییم؟!. مومن بدون ایمان هستیم !! "  المؤمن کالجبل الراسخ" (امام علی علیه السلام) . قدرتمند است. ما چقدر قدرتمندیم.!؟ همان ابر مرد قدرتمند می گوید، "اصل العقل القدره، و ثمرتها السرور ." عجب !. پس اگر حال دلمان خوش نیست. چون عقل نداریم. چون قدرت نداریم!! چون بزرگ نیستیم! ما کجاییم؟! آیا وقت آن نرسیده تا بزرگ شویم، عاقل شویم، قدرتمند شویم.... تا همیشه شاد باشیم و حال دلمان خوش باشد.؟؟!!

....  در خود انقلاب کنیم. انقلاب مفاهیمی که آموخته ایم و به ما آموخته اند و به دیگران آموخته ایم. تا پادشاه دنیایی تکبر و کوچکی و کم ظرفیتی را به زیر افکنیم و شاه قدرت و عظمت و عقل را بر تخت سلطنت قلبمان بنشانیم، تا فروتنی، علم آموزی، معرفت افزایی و دانایی پشتوانه دولتمان گردد و حکومت وجودیمان عمر ابدی یابد و جاودانه شود.... " والله واسع علیم " و او خود سعه وجودیش را بهتر می داند که به چه کسی دهد.*  فعال ما یشاء *برای آن کسی است که جزم و عزمش وحدت یافته و رنگ الهی گرفته. خدا و اهل بیت اش منتظرند و یکی از این دردانه ها..... منتظر راه است!. او چشم در افق دارد و آفاق را در می نوردد تا به آستان حضرتش، متصل شویم......

انگاه یک جنس دیگری از "حال دلمان خوش نیست" شکل می گیرد و آن انتظار است! انتظار فرج. و این بار قدرتمند و عاقل و عظیم، در پی تحقق مدینه فاضله خداییم. و تا ظهور و حضورش، حال دلمان خوش نیست.!

اللهم صل علی محمد و آل محمد "اللهم عجل لولیک الفرج" اللهم صل علی محمد وآل محمد.

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و چهارم دی ۱۳۹۹ساعت 12:37  توسط سروش  | 

                                                  باسمه تعالی

                                                                             دکتر رضا زمانی

دل نوشته مهدوی.

.... حال خوشی داشتم.! وقت، وقت دعا بود ! آمدم تا دعا کنم، بی اختیار رفتم سراغ خودم !! خدایا منو ببخش! خدایا! آنی و کمتر از آنی مر ابه خودم وا مگذار !. خدایا ! عاقبتم را ختم به خیر گردان ! خدایا ... مرا…  خدایا مرا ...

یک لحظه خاموش شدم!  چقدر من بیخودم که مدام از خود می گویم !!.

چه خبر است؟! اینها که همه دعا برای خود بود !! چقدر..  چقدر بی مرام هستیم ما آدم ها ؟! حتی وقتی حال خوشی هم داریم، فقط خودمان؟! چه خود های بی خودی !!

... انگار نه انگار که ما امامی داریم که مظلومیتش، به اندازه یک تاریخ است.!!

... انگار نه انگار که ما امامی داریم که چشم انتظار ماست.!!

... انگار نه انگار که ما امامی داریم که دلیل غیبتش ماییم!!.

... انگار نه انگار که ما امامی داریم که ظهور او را ، ما آدم ها رقم خواهیم زد.!!

... احساس شرمندگی کردم،!! شرمندگی از خودم و خودی هایی که چقدر خود خواهیم!! چقدر خود بینیم !! چقدر خود پسندیم !!!

... او در فغان و در غوغاست و من و تو، خموش راه ، وامانده ایم!!.

... چقدر ما ظالمیم...!! چقدر ما غافلیم که مضطر واقعی را نشناختیم!!.

امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء.....

خدایا ! دیگر بس است این همه خودخواهی و نادانی !!

... وقت وقت ظهور است و شرائط آماده ظهور، اگر من و تو او و ما و شما و آنها بخواهند.

... الهی العفو ! به خاطر این همه جهالت، رذالت و کسالت و خسارت و جسارت !!

.. الهی العفو ! به خاطر این همه خود خواهی و خود بینی !!.

الهی العفو ! یه خاطر این همه گناه و خطا !!

.... بیایید من و تو و او، ما شویم، شما هم بیایید و آنها را هم خبر دار کنید. که خبر آمد، خبری در راه است!!. شاید این جمعه بیاید شاید!!. پرده از چهره گشاید شاید.! شاید این جهل تمامی یابد! شاید این خود ، خدایی شود و صبر نهایی گردد…  شاید او زودتر از جمعه بیاید شاید،......

بیاییم در دعاهایمان، اول او را صدا کنیم!. اول فرج او را بخواهیم ! که فرج او ، فرج همگی ماست.

.... اللهم عجل لولیک الفرج. بحق محمد و آل محمد . اللهم صل علی محمد و آل محمد. آمین یا رب العالمین.

+ نوشته شده در  جمعه دوازدهم دی ۱۳۹۹ساعت 11:30  توسط سروش  |