|
باسمه تعالی
دکتر زمانی صحبتی با مهران مدیری در برنامه دورهمی
مهران مدیری جزء هنرمندانی است که در سیما و سینما، فعّال است، و قبلاً تجربه کار در رادیو و تئاتر هم داشته است. او در سینمای خانواده فعّالیّت داشته و در امر خوانندگی و اجرای کنسرت هم، حضور پررنگی دارد. آخرین کار هنری او، برای سیما، برنامه دورهمی است که مخاطبین فراوانی دارد و جزو برنامه های محبوب تلویزیونی است. با وجود سندروم سلبریتی در ایران، توقعات و انتظاراتی از شخصیّتی چون، مهران مدیری وجود دارد که به اختصار و ساده بیان می کنم. 1- آقای مدیری، طبق فرمایش جناب تان، در فضای مجازی، صفحه یا سایتی ندارید، به نظرم، این فکر درست و سنجیده ای است، که با این کار خودتان را از حاشیه دور می کنید، ولی رویکرد کلّی شما در دورهمی بخصوص، نقد و هجو است! و دریغ از یک جمله راه حل و پیشنهاد! دریغ از بیان یک کار درست و تشویق آن! می دانید! عامه مردم علاقه مندِ نقد و انتقاد شما هستند و شنیدن آن از زبان شما، بسیار جذّاب تر و دیدنی تر می شود، ولی رسالت شما چه می شود؟! شما در کسوت یک نخبه ی هنری و شخصیّت محبوب و مردمی، آیا باری به دوش ندارید؟! و نباید داشته باشید؟! آیا معتقد به مسئولیّت اجنماعی خود نبوده و نیستید؟! آیا اصولاً، شما رسالتی در این زمینه ها، برای خود و امثال خود قائل هستید؟! وقتی صحبت از تغییر و تحوّل می شود، شما و دوستانتان، در کجا قرار می گیرید؟! و چه نقشی را بازی می کنید؟! آیا دورهمی رسالتش فقط، گفتن و خندیدن و کف زدن است؟! فقط همین ؟!... و یک نقش تکراری و ساده و خسته کننده؟! شما از خیلی از مهمانان، تست بازیگری گرفتید، آیا وقت آن نشده، تا در خلوت خودتان، تست بازیگری از خود بگیرید و از بازی تکراری و ژانر تکراری دست بردارید؟! کاشکی روزی دورهمی شما، به فکر راه حل و پیشنهاد و حل مسأله هم باشد.! 2- تقریباً تمام مهمانان شما، از قشر هنرمند (همان سلبریتی های معروف) و بازیکنان فوتبال بوده اند، حتی برخی مهمانان تکرار می شوند و گویی قحطی مهمان داریم! یا دایره مهمانان نمی توانند از هنرمندان و بازیکنان فراتر رود! جناب مدیری عزیز، شما هنرمند و خلّاق هستید، چرا خلّاقیّت مجموعه شما، در این زمینه خاموش است؟! شما در حالی که سعی دارید از درد جامعه و مردم بگوئید و خود را جزء مردم عادی محسوب کنید، همه مردم را در هنرمندان و بازیکنان فوتبال، خلاصه کرده اید! جناب مدیری عزیز، با مردم عادی هم می شود دورهمی داشت، آن ها هم حرفی برای گفتن دارند!! 3- نبود یک خط آموزشی و حرکت در مسیر سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی. این نکته شاید، از بزرگترین عیوب چشمگیر برنامه دورهمی شما باشد. یک دورهمی بی هدف، که مردم در کنار هم، جمع می شوند و قرار است فقط وقت تلف کنند، و سرگرم باشند. در واقع پرداختن به فقط و فقط جنبه ی سرگرمی و طنز این برنامه، مورد توجه سازندگان و دست اندرکاران این مجموعه بوده است و قرار نبوده به سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی ما در این دوره پرداخته شود،! و برعکس در جای جای برنامه، ردپای پررنگ سبک زندگی غربی، موج می زند و حتی تبلیغ می شود!! استفاده بی محابا از کلمات خارجی آن هم با لهجه!! چرا برای این معضلات فکری نشده است؟! از میهمان برنامه، درباره ی یک زن غربی پرسیده می شود و میهمان برنامه در جواب می گوید: یک الگو !! مهمانی دیگر درباره ی معرفی کتاب، اسم کتابی را می برد که احتمالاً جناب مدیری که زیاد از کتاب خواندن و فرهنگ کتابخوانی صحبت می کنند، نمی دانند که این کتاب سراسر، کفرآلود و خطرناک است و اصلاً کتاب ممنوعه است! ( بماند که در خرید اینترنتی، می توان آن را تهیّه کرد!) و یا بارها و بارها، از درس نخواندن و القای این مفهوم که درس خواندن و علم اندوزی مهم نیست، سخن گفته می شود و جالب تر این که ، این مفهوم در قالب بیان خاطره و خنده و تشویق حضّار، مدام تکرار و تکرار می شود، غافل از این که جنبه های بدآموزی فکر و عمل، چقدر می تواند برای قشر نوجوان و جوانی که شیفته رفتار و برنامه های شما هستند و در مراحل علم آموزی قرار دارند، گران تمام شود!! یعنی نوعی بدآموزی و تقدّس زدایی از علم و اصالت دانش! ممکن است در جواب خرده ایرادات بنده، چنین فرمایش کنید که مگر چه می شود، الگوی یک سلبریتی معروف و مشهور ایرانی، یک سلبریتی خارجی باشد؟! و یا چرا به سلیقه و عقیده کسی در خواندن کتابی احترام نمی گذارید؟! و یا مگر قرار است همه درس بخوانند و دانشگاه بروند؟! بله، بنده هم همین عقیده را قبول دارم و احترام می گذارم. امّا صحبت از رسالت است. رسالت یک برنامه ملّی و کسی که می تواند بسیاری از روندها و فرهنگ ها را تقویت یا تخریب کند. ما به کجا می رویم؟! بسیاری از ما با برنامه ها و ساخته های جناب مدیری، خاطره ها داریم. بارها خندیده ایم. فکر کرده ایم و لذّت برده ایم. امّا به نظرم، مشاورین آقای مدیری و خود ایشان، که انسان با هوشی هستند، باید بیشتر به جایگاه و قدرت اثرگذاریی که دارند، فکر کنند. کاشکی من مشاورش بودم! تا حداقل متوجّه شوم، که آیا همان گونه که در محضر مردم، در قاب سیما و سینما ظاهر می شود، نگاهش در محضر خدا هم چگونه است!؟ کاشکی من مشاورش بودم!! من دورهمی را دوست دارم. من مهران خان مدیری را دوست دارم. امّا، این برنامه، به خصوص سری اخیر آن، در حدّ و اندازه ی شخصیت ایشان و برنامه ای در تراز انقلاب اسلامی نیست! آقای مدیری در نزد مردم خاصّ است، پس جناب مدیری، لطفاً معمولی نباش.!! می شود دورهمی ساخت و جنبه های آموزشی و تربیتی آن را هم در کنار جنبه های سرگرمی اش لحاظ کرد. می شود دورهمی ای ساخت، که نگاه تمدّنی داشته باشد. می شود دورهمی ای ساخت، که کاملاً، بومی و ایرانی باشد.! کاشکی من مشاورش بودم!! آقای مهران خان مدیری دوستت داریم.!
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و هفتم فروردین ۱۳۹۹ساعت 20:31  توسط سروش
|
باسمه تعالی دکتر زمانی سندروم سلبریتی در ایران
سلبریتی (celebrity) ) یعنی افراد معروف و شاخص در زمینه های مختلف که جامعه، آن ها را به دلایل گوناگون، به عنوان اشخاص کاریزماتیک و مطرح قبول دارد و در هر کشوری سلبریتی ها، در زمینه های مختلف سینمائی، موسیقی، ورزشی، فرهنگی، اجتماعی و حتّی سیاسی هستند، و اظهارات و مد لباس و رفتار و گفتار آن ها در کانون توجه رسانه های محلّی، ملّی و حتّی بین المللی قرار می گیرد. و امّا در ایران، قضایا شکلی دیگر و داستانی دیگر دارد! در اینجا سلبریتی های هنری، غالباً اکثرشان در زمینه های مختلف اظهارنظر کرده و واکنش نشان می دهند. از تجویز قرص و آمپول تا اظهارنظرهای سیاسی ـ اجتماعی! مفهوم سلبریتی هم مانند بسیاری از مفاهیم وارداتی و آن سوی آبی، عقیم و ناکارآمد است و فضای جامعه اسلامی ایران، نه تنها از وجودشان متنعّم نیست، بلکه بارها و بارها چالشی برخورد کرده و خسارات اجتماعی زیادی را متوجّه نظام و حکومت کرده اند. پس واقعیت این است که جریان سلبریتی، در کشور ما بیمار است و در راستای انقلاب و نظام حرکت نمی کند. آن ها یا دو تابعیتی و چند تابعیتی هستند و یا تمایل به این کار دارند! دوست دارند فرزندانشان را فرنگ و امریکا به دنیا بیاورند! بسیار دوستدار حیوانات و نگهداری سگ و گربه اند و حتی حکایت ها و داستان ها برایشان می نویسند! آن ها شیفته فرهنگ و تمدّن غربی بوده و مبلّغ عملی سبک زندگی غربی اند، در بحبوحه مشکلات و مسائل زندگی اجتماعی مردم ، آن ها ژست حمایت از مردم می گیرند ولی در عمل، خود را جدا از مردم می دانند. فقط و فقط زبان انتقاد و کنایه دارند و خبری از راه حل و حمایت واقعی نیست! جالب تر آن که به خود اجازه اظهارنظرهای سیاسی، اجتماعی می دهند و در قامت مخالف نظام و حکومت قد علم می کنند. غافل از این که از سیاست و مافیها، سررشته ای ندارند و خواسته یا ناخواسته، لطمات جبران ناپذیری به سرمایه های اجتماعی جامعه و باورهای عمومی مردم می زنند. در انتخابات موضع گیری رسمی می کنند، تبلیغات می کنند و سپس، بدترین و بیشترین نقدها و نیش و کنایه ها را به همان جریان تبلیغ شده وارد می کنند، و دنبال قاصر و مقصرند، و خود چهره حق به جانب می گیرند، هر از گاهی هم کوچ می کنند و با کشف حجاب و جنجال های خبری و حاشیه سازی، خود را مدّتی بر سرزبان ها می اندازند. معمولاً بنیان های خانوادگی محکمی ندارند! برخی هم با وجود آب، شناگران ماهری هستند و ماهیّت محافظه کارانه خود را رو می کنند! ...... و خلاصه شرح قصه این سندروم سلبریتی هم ، هفتاد من مثنوی است! امّا در این جا می خواهم به دو نکته توجه کنم. اوّل این که چرا !؟ چرا قشر به اصطلاح سلبریتی ما این گونه هستند !؟ این گونه حرف می زنند !؟ این گونه رفتار می کنند !؟ چرا این جریان غالباً بیمار است !؟ و دچار سندروم و اختلال !؟ به نظر می رسد ریشه این موضوع به آموزش و به تبع آن، تربیت (پرورش) بازگردد! واقعیّت این است که جماعت سلبریتی جامعه ی ما، همان آدم های این مرز و بوم هستند، که در این نظام آموزشی و پرورشی رشد و نمو یافته و به بار نشسته اند. مگر ما چه کاشته ایم که امروز توقع برداشت آن را داریم !؟ وقتی نظام آموزشی و پرورشی یک حکومت عقیم و غیرانقلابی است! وقتی داده های ما دقیق انتخاب نشده! ، وقتی سیستم آموزشی ما ، چه در آموزش و پرورش و چه در آموزش عالی، هم پای تحوّلات انقلابی جمهوری اسلامی حرکت نکرده و ایستا است! وقتی اساتید و معلّمین ما ، رویکرد انقلابی و جهادی و اسلامی ندارند، وقتی به آن اعتقادی ندارند!، چه توقعی است!؟ سندروم سلبریتی در ایران یکی از محصولات ناقص الخلقه این نظام آموزشی است.! نظام آموزشی که در ایفای نقش خود، در جهت رساندن پیام انقلاب و نهادینه کردن فرهنگ و سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی، ناتوان است! نظام آموزشی که معلمّش دغدغه نان دارد تا علم و بینش ! نظام آموزشی که روزمره گی می کند و بازیچه ی دست سیاست و سیاست بازی است. عملاً باید سلبریتی اش چگونه باشد؟! اتفاقاً اگر غیر از این باشد باید تعجّب کرد. اجازه دهید صریح تر و ساده تر بگویم. تا زمانی که ما به آموزش نگاه درست نداشته باشیم، تا زمانی که نهاد آموزش میدان بازی های سیاسی باشد.وتا زمانی که متولیّان امر تصمیم سازی و تصمیم گیری در نهاد آموزش کشور نفوذی بوده و یا معتقد به انقلاب اسلامی و ارزش ها و باورهای آن نباشند، نباید توقع داشت سلبریتی جامعه در راستای نظام و انقلاب حرکت کند و این سندروم سلبریتی در ایران ادامه دار خواهد بود! اجازه دهید کمی هم عمیق تر شویم! وقتی خوراک شما چنین است در عمل باید منتظر ناهنجاری های رفتاری و گفتاری و اجتماعی باشید. در عرصه هنر ( موسیقی، سینما، صدا و سیما، تئاتر) این سندروم قوی تر ، پررنگ تر و ملموس تر است! به خصوص در فضای سینما و سپس در صدا و سیمای ملّی کشورمان. به طور مثال: در مجموعه های شش گانه پایتخت، پنج مجموعه با محوریت یک نویسنده به اسم خشایار الوند (مرحوم) شکل می گیرد و شما می بینید که این مجموعه به طور کلّی تا سری پنجمِ خود موفّق ، سرآمد و زبان زد است. ولی با فوت آقای الوند و تغییر نویسنده معلوم الحال، خط سیر پایتخت ششم وارد ریل دیگری می شود. تازه در سریالی که شخصیّت ها همگی ساخته شده اند و هر کدام جذابیت های خاص خود را دارند، این همه هجمه و نقد و انتقاد را متوجّه خود دارد و واقعیّت این است که صدا و سیما هم کار بسیار مشکلی دارد از طرفی خواهان جذب حداکثری است، از طرفی هجمه نقد و انتقاد ، از طرفی شرائط کشور و ....... حال با تمام این مسائل، وجود مسئولینی که رویکرد منفعلانه دارند، گره کار را بیش از پیش کورتر کرده و به اصطلاح قوز بالاقوز می شود!! سینما و فضای سینمائی کشور بسیار آلوده تر و مخرّب تر است، و گویی این ویروس و سندروم غوغا می کند، که خود نوشته ای جدا می طلبد. متأسفانه این سندروم سلبریتی ایرانی بسیار مسری و همه گیر است! ولی خوشبختانه برعکس ویروس کرونا، درمان آن وجود دارد. برای درمان، اوّلاً باید نظام آموزشی و پرورشی تراز انقلاب را به جدّ مطالبه کنیم و مسئولین هم باید از خواب خرگوشی بیدار شوند و هر چه زودتر در پی اجرائی کردن سند تحول بنیادین آموزش و پرورش باشند و مجلس هم در قانون گذاری در این زمینه ، نقش بسیار مهمّی دارد. باید ساماندهی آموزشی ما در اولویت سیاست ها و برنامه ها قرار گیرد و گر نه موج عظیم سرایت این ویروس خطرناک غرب زدگی و خودتحقیری و خودباختگی در وسعت و عمق بیشتری از پهنه ی فرهنگ این جامعه خودنمایی خواهد کرد. ثانیاً راه درمان دیگر، باید به جوانان انقلابی، دلسوز و هنرمندان متعهد، فرصت و میدان داد تا بتوانند قرائت خود را از هنر و تعهد و هنرمند متعهد عرضه کنند. و امّا نکته دوّمی که باید اشاره کنم، وجود هنرمندان و هنروران گران سنگی است که وظیفه و مأموریت خود را به خوبی ایفا می کنند و ما مخلص و دست بوس آنهائیم. آن ها هر چند کم هستند ولی هستند . این عزیزان باید جزء پرچم داران تحوّل در این عرصه باشند، چه در عرضه هنر ناب اسلامی ـ ایرانی و چه در کسوت استادی و تربیت هنرجویان متعهد. به لطف الهی، ویروس غرب زدگی را شکست می دهیم. و راه حل رهایی از این سند روم را می یابیم. یا حق
+ نوشته شده در شنبه بیست و سوم فروردین ۱۳۹۹ساعت 0:25  توسط سروش
|
باسمه تعالی دکتر زمانی دغدغه جوان امروز ایران، فرد فرد مسلمان ایرانی باید دغدغه داشته باشد. دغدغه، دلسوزی، تفکر، آینده نگری، بینش صحیح و عمیق، تیز بینی... از اصطلاحات همدوره یکدیگرند. دغدغه جوان امروز باید مسائل جوانان، فرهنگ، اقتصاد و سیاست و اجتماع جامعه باشد. دغدغه جوان امروز الگوسازی، بومی سازی و طراحی آرمان سرزمین اسلامی-ایرانی است.یکی از معیارهای جوان خوب ونمونه، داشتن دغدغه است وجالب این که آنهایی که دغدغه دارند معمولاً ابزار تفکر وراهکار عملی هم دارند. جوان دغدغه دار،دلسوز، مسئولیت پذیر، مسئولیت شناس، آگاه، متعصب، غیرتمند، متفکر،خوش فکر،آینده نگر، ظریف بین،صاحب بینش ومنتقد است.این جوان اگر پشتکار را همراه خود کند با کشف استعدادهایش و راه رفتن در آن مسیر با پشتکار خود می تواند، جوان الگو و نمونه باشد البته جو جامعه هم و فضای آن می تواند این دغدغه ها را شکوفا کند، دغدغه ممکن است در ذات فرد باشد ولی نوع طبیعی آن از راه آگاهی وایجاد فضای مناسب تفکر و تعقل در سایه آرامش و اعتماد و سلامت بدست می آید پس دغدغه توانائی و خاصیّت آموزش دادن را هم دارد. نکته دیگر اینکه،دغدغه ها در جامعه ای که با مشکل مواجه است و نیازمند راهکار، به کار می آید. جوان دغدغه دار،تفکر حل المسائلی دارد، یعنی فقط به مشکل فکر نمی کند بلکه راه حل آن مشکل را هم بررسی می کند و برای آن برنامه دارد. اگر جوانان دغدغه دار کنار هم جمع شوند، می توانند کارهای بزرگی انجام دهند. .ناکارآمدی یکی از آفات و موانع جوامع در رسیدن به رشد و شکوفائی است. وجود جوانان دغدغه دار کارآمد در هر جامعه ای، رشد و تعالی آن را سرعت می بخشد. به عقیده مک کللند روان شناس (1964) آنچه مدیران بطور حقیقی در اختیار دارند عبارت است از: یک میل قوی به سمت پیشرفت، انجام دادن خوب کار، واندیشیدن به راه های جدیدی که بتوان از رهگذر آنها انجام کارهای فعلی را بهبود بخشید. او این میل وکشش را انگیزه پیشرفت یا ضرورت پیشرفت می خواند[1].میل قوی برای پیشرفت همان دغدغه ای است که ما از آن صحبت می کنیم. «دغدغه پیشرفت» [1]- آلوین.ی.سو "تغییراجتماعی وتوسعه"،صفحه54
+ نوشته شده در جمعه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۹ساعت 1:9  توسط سروش
|
باسمه تعالی دکتر زمانی پایتخت سقوط کرد ! بعد از مدت ها چشم انتظاری، پایتخت 6 در ایام عید99، در شرایط کرونایی کشور، میهمان خانه ها شد. مجموعه ای که به جرأت، می توان گفت جزء موفّق ترین مجموعه های ایرانی بعد از انقلاب به شمار آورد. متأسّفانه پایتخت 6 با افت شدیدی روبرو گردید. ضعف محتوای داستان و عقیم ماندن واقعی آن، با هنجارشکنی های اجتماعی، بی حرمتی ها، بی احترامی ها، عبور از خط قرمزها و ...... همگی سبب شد تا شاهد یک مجموعه ضعیف و سخیف باشیم. سریال پایتخت نه در حد مجموعه های قبلی خود ظاهر شد و نه در حد اندازه های یک سریال در تراز انقلاب اسلامی، به خصوص در مقایسه با پایتخت 5 که در آن به ارزش ها پرداخته شد و بسیار درخشان ظاهر گردید. این مجموعه به یکباره افول شدیدی داشت، که البته دلایل متعددی را می توان برای آن برشمرد! مجموعه پایتخت در گذشته، شاخصه هایی مثل شادمانی خانوادگی، ساده زیستی، جان فشانی برای خانواده، احترام و حرمت گذاری به بزرگتر، غرور ملّی، حفظ ارزش های دینی و احترام به شعائر مذهبی و .... (ترویج سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی) را به نمایش گذاشته بود. امّا با تغییر رویکردی مشکوک و تأمّل برانگیز ! به تبلیغ دختربازی، حرمت شکنی نسبت به والدین و بزرگترها، ایستادن در مقابل پدر و مادر، بددهنی، تبلیغ خانه مجردی، دست بلند کردن روی بزرگتر، فساد در فضای مجازی، نگهداری از حیوانات خانگی، دروغ و مخفی کاری، سودآور بودن مواد مخدر، زندگی اشرافی، پول پرستی، رقص و آواز ، عمل های زیبائی، خالکوبی های نامتعارف، پنهان کاری جوانان مقابل والدین و ..... (ترویج سبک زندگی غربی) پرداخت. گویی آن قدر کفگیر به ته دیگ خورده، که موضوع خنداندن، به هر شکل و وسیله ای قابل توجیه است! تأسّف بارتر این که قشر عظیمی از مردم و قشر جوان و نوجوان جامعه را با خود همراه می کند و بیم آن می رود که این حرمت شکنی ها و ناهنجاری ها که مدت هاست در بدنه ی سینمای ما نفوذ کرده و چون ویروسی کشنده و ناقل درآمده است، به صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، که قرار بوده دانشگاه اسلامی ـ ایرانی باشد، سرایت کند. در این اوضاع عملکرد منفعلانه صدا و سیما هم ، جای تأسّف و تأمّل دارد. امیدوارم عاقبت به خیر شویم!
+ نوشته شده در جمعه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۹ساعت 0:0  توسط سروش
|
|